Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . مخالفت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
l'Objection
/ɔb.ʒɛk.sjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
مخالفت
اعتراض
1.Je n'ai aucune objection à ce que tu veux faire.
1. من هیچ اعتراضی به آنچه قصد داری انجام دهی، ندارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
objectif
objecteur de conscience
objecter
oasis
o
objectivité
objet
obligataire
obligation
obligatoire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان