خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مرتع
[اسم]
le pâturage
/pɑtyʀaʒ/
قابل شمارش
مذکر
1
مرتع
چراگاه
1.En été les vaches sont dans les pâturages.
1. در تابستان گاوها در مراتع هستند.
2.Le berger a emmené son troupeau au pâturage.
2. چوپان گلهاش را به چراگاه برده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
pâtissier
pâtisserie
pâtir
pâteux
pâtes
pâture
pâté
pâté à la viande
pâtée
pègre
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان