1 . خوشبو کردن
[فعل]

parfumer

/paʀfyme/
فعل گذرا
[گذشته کامل: parfumé] [حالت وصفی: parfumant] [فعل کمکی: avoir ]

1 خوشبو کردن معطر کردن

  • 1.Ce bouquet parfume toute la maison
    1. این دسته گل تمام خانه را معطر می‌کند.
  • 2.Elle parfume son mouchoir.
    2. او دستمالش را معطر می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان