[فعل]

parfaire

/paʀfɛʀ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: parfait] [حالت وصفی: parfaisant] [فعل کمکی: avoir ]

1 تکمیل کردن کامل کردن

  • 1.Le chef a parfait la recette de sa grand-mère.
    1. آشپز دستورالعمل (غذایی) مادربزرگش را تکمیل کرد.
  • 2.Les cours permettent aux étudiants de parfaire leur compétences linguistiques.
    2. این دوره‌ها به دانشجویان اجازه می‌دهد تا مهارت‌های زبان‌شناسی‌شان را تکمیل کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان