خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شریک جنسی
2 . شریک
3 . همبازی
[اسم]
le partenaire
/paʀtənɛʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
شریک جنسی
1.Mon ami et son partenaire ont acheté une nouvelle maison.
1. دوستم و شریک جنسیاش یک خانه جدید خریدهاند.
2
شریک
سهیم
1.Monsieur Dupont est notre partenaire dans la nouvelle usine.
1. آقای "دوپون" شریک ما در این کارخانهی جدید است.
Partenaire commercial/économique/européen...
شریک تجاری/اقتصادی/اروپایی...
Ce chef d'entreprise cherche des partenaires financiers.
این رئیس شرکت دنبال شرکای مالی است.
3
همبازی
یار
la partenaire d'un patineur/au bridge...
یار [همبازی] یک اسکیتباز/در بازی بریج...
1. Elle était ma partenaire au bridge.
1. او یار من در بازی بریج بود.
2. Les femmes ont choisi leur partenaire de danse.
2. خانمها یار رقصشان را انتخاب کردند.
3. Mon partenaire de cette pièce de théâtre connîait bien son rôle.
3. همبازی من در این نمایشنامه نقشش را خوب بلد است.
تصاویر
کلمات نزدیک
partance
partagé
partager
partage
part de marché
partenariat
parterre
parti
parti pris
partial
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان