خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مشارکت
[اسم]
la participation
/paʀtisipasjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
مشارکت
شرکت کردن، همیاری
1.Ils m'ont remercié pour ma participation à leur enquête.
1. آنها از من برای مشارکتم در تحقیقشان تشکر کردند.
2.Le professeur a remercié les parents pour leur participation.
2. استاد از والدین برای شرکت کردنشان تشکر کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
participatif
participant
partialité
partial
parti pris
participe
participer
particularisme
particularité
particule
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان