خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پارتیتور
[اسم]
la partition
/paʀtisjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
پارتیتور
نت نوشته، نوتاسیون کامل یک قطعه موسیقی
1.La guitariste joue sans lire sa partition.
1. گیتاریست بدون خواندن نت نوشتهاش مینوازد.
2.Les musiciens doivent apprendre à lire une partition tout en jouant.
2. نوازندگان باید خواندن پارتیتور را در حین نواختن یاد بگیرند.
تصاویر
کلمات نزدیک
partisan
partir à l’aventure
partir à l’autre bout de la terre
partir à la retraite
partir du jour au lendemain
partout
parure
parution
parvenir
parvenu
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان