خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فقیر
2 . بدبخت
3 . محقرانه
4 . ناحاصلخیز
5 . فقیر
6 . طفلکی
[صفت]
pauvre
/povʀ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: pauvre]
[جمع مونث: pauvres]
[جمع مذکر: pauvres]
1
فقیر
تهیدست
مترادف و متضاد
miséreux
nécessiteux
fortuné
riche
une famille/un travailleur...pauvre
خانوادهای/کارگری...فقیر
1. Les pauvre travailleurs ne devraient pas payer les impôts.
1. کارگران تهیدست نباید مجبور به پرداخت مالیات می شدند.
2. Sa famille est très pauvre.
2. خانوادهاش بسیار فقیر است.
Pauvre en calcium/oxygène/graisse...
کلسیم/اکسیژن/چربی...کم داشتن
Un légume pauvre en fer
صیفی جاتی که آهن کم دارد.
با این معنی بعد از اسم میآید.
2
بدبخت
بیچاره
pauvre femme/homme...
زنی/مردی...بدبخت [بیچاره]
Cette pauvre femme a perdu son mari.
این زن بیچاره شوهرش را از دست داد.
با این معنی باید قبل از اسم بیاید.
3
محقرانه
فقیرانه
pauvres vêtements/maisons...
لباسهایی/خانههایی...محقرانه
Elle portait de pauvres vêtements.
او لباسهای فقیرانهای میپوشید.
با این معنی قبل از اسم میآید.
4
ناحاصلخیز
بیحاصل
Une terre pauvre
زمینی بیحاصل
با این معنی بعد از اسم میآید.
[اسم]
le pauvre
/povʀ/
قابل شمارش
مذکر
5
فقیر
تهیدست
1.La crise engendre de plus en plus de pauvres.
1. بحران بیش از پیش فقیر به وجود آورده است [ایجاد کرده است].
Donner aux pauvres
دادن [بخشیدن] به فقرا
[حرف ندا]
pauvre
/povʀ/
6
طفلکی
بیچاره
Ma pauvre !
طفلکی!
تصاویر
کلمات نزدیک
pause-déjeuner
pause-café
pause
paupière
paupiette
pauvrement
pauvresse
pauvreté
pavage
pavaner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان