خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پر سود
2 . پولی
[صفت]
payant
/pɛjɑ̃/
قابل مقایسه
1
پر سود
پر منفعت، سودمند
1.Il a réalisé quelques affaires payantes.
1. او چندین کار [معامله] پر سود انجام داده است.
2.Ses recherches ont été payantes.
2. تلاشهای او سودمند بوده است.
2
پولی
غیر رایگان
1.L'entrée dans ce musée est payante.
1. ورودی این موزه پولی است [رایگان نیست].
2.L'entrée de la discothèque est payante.
2. وارد شدن به دیسکو پولی است [رایگان نیست].
تصاویر
کلمات نزدیک
payable
pavé
pavot
pavoiser
pavillonnaire
paye
payement
payer
payer des charges
payer en espèces
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان