1 . حقوق دادن 2 . پرداخت کردن 3 . برای خود خریدن
[فعل]

payer

/peje/
فعل بی قاعده فعل ناگذر
[گذشته کامل: payé] [حالت وصفی: payant] [فعل کمکی: avoir ]

1 حقوق دادن مزد دادن

  • 1.Elle a été payée aujourd’hui.
    1. امروز حقوق گرفت.
être bie/mal payé
حقوق خوبی/بدی داشتن
Son métier paye bien.
درآمدش خوب است.

2 پرداخت کردن حساب کردن، پول دادن

payer un loyer/une amende...
کرایه/جریمه... را پرداخت کردن
  • 1. Je ne peux plus payer l'électricité.
    1. دیگر نمی توانم (پول) برق را بپردازم.
  • 2. Vous devrez payer une amende de 3500 dollars.
    2. شما باید جریمه‌ای 3500 دلاری بپردازید.
payer quelque chose 5 dollars/3 euros...
5 دلار/3 یورو... پول چیزی را دادن
  • 1. Combien as-tu payé ta voiture ?
    1. چقدر پول برای ماشینت دادی؟
  • 2. J’ai payé ce T-shirt quinze francs.
    2. 15 فرانک پول این تیشرت را دادم.
payer quelque chose à quelqu'un
پول چیزی را به کسی دادن [چیزی را برای کسی خریدن]
  • 1. Allez, je vous paye un verre.
    1. بیخیال، من پول یک مشروبت را می‌دهم.
  • 2. ils nous ont payé le voyage.
    2. او پول سفرمان را داد.

3 برای خود خریدن (se payer)

se payer quelque chose
برای خود چیزی خریدن
  • Elle s'est payé une montre.
    برای خودش ساعتی خرید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان