خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اصابت کردن
2 . متوجه شدن
[فعل]
percuter
/pɛʁkytˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: percuté]
[حالت وصفی: percutant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
اصابت کردن
به شدت برخورد کردن
مترادف و متضاد
heurter
1.Mobile qui percute un autre corps
1. اتومبیلی که به تنه درخت اصابت کرد
2
متوجه شدن
فهمیدن
تصاویر
کلمات نزدیک
percutant
percussions
percussionniste
percolateur
perclus
percée
perdant
perdition
perdre
perdre connaissance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان