خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سکه
[اسم]
la pièce de monnaie
/pjɛs də mɔnɛ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: pièces de monnaie]
1
سکه
1.Ces étudiants ont trouvé une pièce de monnaie.
1. این بچهها یک سکه پیدا کردهاند.
2.Cet enfant collectionne les pièces de monnaie.
2. این بچه سکه جمع میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
pièce d'identité
pièce
pizza
pivoter
pivotant
pièce de théâtre
pièce jointe
pièce radiodiffusée
pièce radiophonique
piège
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان