خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیوست
[اسم]
la pièce jointe
/pjɛs ʒwɛ̃t/
قابل شمارش
مونث
[جمع: pièces jointes]
1
پیوست
ضمیمه
1.Il m'a dit d'ouvrir la pièce jointe immédiatement.
1. او به من گفت (فایل) پیوست را سریعا باز کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
pièce de théâtre
pièce de monnaie
pièce d'identité
pièce
pizza
pièce radiodiffusée
pièce radiophonique
piège
piètre
piécette
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان