خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیشرو
[اسم]
le pionnier
/pjɔnje/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: pionniers]
[مونث: pionnière]
1
پیشرو
پیشگام
1.Ce scientifique était un pionnier de la recherche en laboratoire.
1. این دانشمند در تحقیقات آزمایشگاه یک پیشرو بود.
2.Cette entreprise est un pionnier dans le secteur du logiciel.
2. این شرکت در بخش نرمافزاری یک پیشگام است.
تصاویر
کلمات نزدیک
pion
piolet
piocher
pioche
pinède
pipe
pipeau
pipelette
piper
pipi
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان