خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیست (اسکی)
2 . باند فرودگاه
3 . زمین (مسابقه)
4 . مسیر
5 . رد پا (جانوران)
6 . سرنخ
[اسم]
la piste
/pist/
قابل شمارش
مونث
1
پیست (اسکی)
1.Les skieurs doivent suivre les pistes balisées.
1. اسکیبازها باید پیست های علامت گذاری شده را دنبال کنند.
les pistes de ski
پیستهای اسکی
J'aime descendre les pistes longues et rapides en ski.
من دوست دارم از پیست های طویل و سریع اسکی پایین بیایم.
2
باند فرودگاه
1.L'avion est sur la piste, prêt à décoller.
1. هواپیما در باند فرودگاه است، آماده برای از زمین بلند شدن.
2.Mon avion décollera de la piste numéro quatre.
2. هواپیمایم از باند شماره 4 از زمین برخواهد خواست.
se poser/décoller sur la piste
روی پیست فرود آمدن/از روی پیست بلند شدن
L’avion s’est posé sur la piste.
هواپیما روی باند فرود آمد.
3
زمین (مسابقه)
میدان
La piste d'un hippodrome/d'un circuit automobile/d'un patinage...
زمین اسبسواری/مسابقه اتومبیلرانی/پاتیناژ...
1. Il y a une piste de cirque.
1. اینجا یک میدان سیرک وجود دارد.
2. La piste de danse
2. زمین رقص
4
مسیر
راه
Qelle piste suivre?
چه راهی را برویم؟
Une piste cyclable
مسیر دوچرخه سواری
La piste spiralée des bois
مسیر مارپیچی جنگلها
5
رد پا (جانوران)
la piste d'un animal
ردپای یک حیوان
Les chasseurs ont perdu la piste du daim.
شکارچیان رد پای گوزن زرد را گم کردند.
6
سرنخ
رد پا، رد
suivre/perder la piste de quelque chose
دنبال سرنخ چیزی بودن/سرنخ چیزی را گم کردن
Les enquêteurs suivent la piste de l'enlèvement.
بازجویان دنبال سرنخ آدمربایی هستند.
Être sur une fausse piste
سرنخ اشتباهی داشتن
تصاویر
کلمات نزدیک
pistache
pissotière
pisser de rire
pisser
pissenlit
piste cyclable
piste rouge
pister
pistil
pistolet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان