خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیتزا
[اسم]
la pizza
/pidza/
قابل شمارش
مونث
1
پیتزا
1.J'ai mis une pizza au four.
1. من یک پیتزا در فر گذاشتهام.
la pizza entière
یک پیتزای کامل
J'ai mangé la pizza entière parce que j'avais faim.
من یک پیتزای کامل را خوردم؛ چون گرسنه بودم.
تصاویر
کلمات نزدیک
pivoter
pivotant
pivot
pivoine
pivert
pièce
pièce d'identité
pièce de monnaie
pièce de théâtre
pièce jointe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان