خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کاشت
[اسم]
la plantation
/plɑ̃tasjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
کاشت
کشت
1.Elle fait des plantations de salades.
1. او کاشت کاهو انجام میدهد.
2.La plantation des vignes.
2. کاشت درخت مو [تاک].
تصاویر
کلمات نزدیک
plantaire
plant
planquer
planque
planning
plante
planter
plantureux
planète
plané
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان