خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غذای اصلی
[اسم]
le plat principal
/pla pʀɛ̃sipal/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: plats principaux]
1
غذای اصلی
1.C'est l'heure du plat principal.
1. وقت غذای اصلی است.
2.La saucisse fraîche grillée y est fréquemment proposée en plat principal.
2. سوسیس تازه سرخ شده اغلب در آنجا به عنوان غذای اصلی پیشنهاد شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
plat
plastron
plastiquer
plastique
plastifier
plat préparé
platane
plate-bande
plate-forme
plateau
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان