خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مقدماتی
[صفت]
préparatoire
/pʀepaʀatwaʀ/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: préparatoire]
[جمع مونث: préparatoires]
[جمع مذکر: préparatoires]
1
مقدماتی
1.Ces cours sont préparatoires.
1. این دروس مقدماتی هستند.
2.Ses études préparatoires sont terminées.
2. تحصیلات مقدماتیاش پایان یافته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
préparation médicale
préparation
préparatifs
préparateur
préoccuper
préparer
prépondérance
prépondérant
préposition
préposé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان