خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عجول
[صفت]
pressé
/pʀese/
قابل مقایسه
1
عجول
عجله داشتن
1.Excusez-moi, je suis pressé de partir.
1. عذر می خواهم، من برای رفتن عجله دارم.
2.Je suis pressé, je ne peux pas te parler !
2. من عجله دارم، نمی توانم با تو صحبت کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
pressuriser
pressurer
pressoir
pression
pressing
prestance
prestataire
prestation
prestidigitation
prestige
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان