خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . طولانی کردن
2 . تمدید کردن
[فعل]
prolonger
/pʀɔlɔ̃ʒe/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: prolongé]
[حالت وصفی: prolongeant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
طولانی کردن
1.Nous ne pouvons prolonger notre séjour.
1. ما نمیتوانیم اقامتمان را طولانی کنیم.
2.Nous ne voulons pas prolonger la réunion sans raison.
2. ما نمیخواهیم جلسه را بیدلیل طولانی کنیم.
2
تمدید کردن
طولانی کردن
1.Je vais prolonger mon abonnement.
1. میخواهم اشتراکم را تمدید کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
prolongement
prolongation
prologue
prolixe
proliférer
prolongé
prolétaire
prolétariat
promenade
promener
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان