خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تمیزی
[اسم]
la propreté
/pʀɔpʀəte/
قابل شمارش
مونث
1
تمیزی
پاکیزگی
1.La propreté de certaines toilettes publiques est douteuse.
1. تمیزی بعضی توالتهای عمومی نامعلوم است.
2.La propreté de la chambre d'hôtel était impeccable.
2. پاکیزگی اتاق هتل بی کم و کاست بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
proprement
propre
proposition
proposer
propos
propriétaire
propriété
propriétés immobilières
propulser
propulseur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان