خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رنده شده
2 . خراب
[صفت]
râpé
/ʀɑpe/
قابل مقایسه
[حالت مونث: râpée]
[جمع مونث: râpées]
[جمع مذکر: râpés]
1
رنده شده
1.Ces sont des fruits et des légumes épluchés, coupés et râpés
1. اینها میوه ها و سبزیجات پوست کنده شده، خرد شده و رنده شده هستند.
2
خراب
تمام، کنسل
1.Je devais aller au théâtre, mais j'ai la grippe, c'est râpé!
1. باید میرفتم تئاتر، اما آنفولانزا گرفتم. پس کنسل شد!
تصاویر
کلمات نزدیک
râpeux
râper
râpe
râleur
râler
râteau
râtelier
règle
règlement
règlement interne
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان