1 . کم کردن 2 . جا انداختن (استخوان...) 3 . کوچک کردن 4 . غلیظ کردن (سس) 5 . تبدیل شدن 6 . محدود شدن
[فعل]

réduire

/ʀedɥiʀ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: réduit] [حالت وصفی: réduisant] [فعل کمکی: avoir ]

1 کم کردن کاهش دادن، کاستن از، تقلیل دادن

réduire quelque chose
چیزی را کاهش دادن
  • 1. Nous devons réduire les prix de 10 pour cent.
    1. باید قیمت ها را 10 درصد کاهش دهیم.
  • 2. Réduire un exposé
    2. متن ارائه‌ای را کم کردن
  • 3. Une meilleure isolation réduit les frais de chauffage.
    3. یک عایق‌بندی خوب هزینه‌های گرمایش را کاهش می‌دهد.

2 جا انداختن (استخوان...)

réduir un os/une fracture...
استخوانی/شکستگی...را جا انداختن
  • Le chirurgien a réduit ma fracture.
    جراح شکستی مرا جا انداخت.

3 کوچک کردن

مترادف و متضاد agrandir
réduire quelque chose
چیزی را کوچک کردن
  • Le titre prend trop de place, il faudrait le réduire.
    تیتر خیلی جا می‌گیرد باید کوچکش کرد.

4 غلیظ کردن (سس)

réduire la sauce
سس را غلیظ کردن
  • Réduisez la sauce à feu doux.
    سس را روی شعله کم غلیظ کنید.

5 تبدیل شدن (se réduire)

se réduire en quelque chose
به چیزی تبدیل شدن
  • La neige s'est réduite en eau.
    برف به آب تبدیل شد.

6 محدود شدن تقلیل یافتن (se réduire)

se réduir à quelque chose
محدود شدن به چیزی
  • Avec lui, tout se réduit à des questions d'argent.
    با او همه چیز به مسائل مالی محدود می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان