1 . خلاصه کردن
[فعل]

résumer

/ʀezyme/
فعل گذرا
[گذشته کامل: résumé] [حالت وصفی: résumant] [فعل کمکی: avoir ]

1 خلاصه کردن

  • 1.Je te résume ce qui a été dit.
    1. من آنچه که گفته شده است را برای تو خلاصه می‌کنم.
  • 2.L'auteur résume ses arguments dans le dernier paragraphe.
    2. نویسنده مضامینش را در آخرین پاراگراف خلاصه می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان