1 . خویشتن‌دار 2 . مردد
[صفت]

réticent

/ʁetisˈɑ̃/
قابل مقایسه
[حالت مونث: réticente] [مذکر قبل از حرف صدادار: réticent] [جمع مونث: réticentes] [جمع مذکر: réticents]

1 خویشتن‌دار تودار، خوددار

  • 1.Le docteur les sentait réticents.
    1. به نظر دکتر آنها خویشتن‌دار بودند.

2 مردد

مترادف و متضاد hésitant
  • 1.Il ne peut pas décider, il est réticent.
    1. او نمی‌تواند تصمیم بگیرد، او مردد است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان