خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . همراهی کردن
[فعل]
raccompagner
/ʀakɔ̃paɲe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: raccompagné]
[حالت وصفی: raccompagnant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
همراهی کردن
(در بازگشت) بدرقه کردن
1.Je vous raccompagne à la porte.
1. من شما را تا دم در بدرقه میکنم.
2.Paul l'a raccompagnée chez elle en voiture.
2. "پل" در بازگشت، او را تا خانهاش با ماشین همراهی کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
raccommoder
raccommodage
racaille
rabâcher
rabrouer
raccord
raccordement
raccorder
raccourci
raccourcir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان