خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کوتاه کردن
2 . کوتاه شدن
[فعل]
raccourcir
/ʀakuʀsiʀ/
فعل گذرا
[گذشته کامل: raccourci]
[حالت وصفی: raccourcissant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
کوتاه کردن
1.Elle demande à la couturière de raccourcir sa robe.
1. او از خیاط میخواهد که پیراهنش را کوتاه کند.
2.J'ai fait quelques changements pour raccourcir le texte.
2. برای کوتاه کردن متن چندین تغییر انجام دادم.
3.Raccourcir un peu les pointes
3. نوک موها را کمی کوتاه کردن
2
کوتاه شدن
1.Les jours commencent à raccourcir.
1. روزها دارند کوتاه میشوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
raccourci
raccorder
raccordement
raccord
raccompagner
raccrocher
race
rachat
rachel
racheter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان