خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پرتونگاری
2 . تجزیه و تحلیل
[اسم]
la radiographie
/ʀadjɔgʀafi/
قابل شمارش
مونث
1
پرتونگاری
رادیوگرافی، عکسبرداری (با اشعه ایکس)
1.Le médecin prescrit une radiographie.
1. پزشک یک پرتونگاری تجویز کرده است.
2.Voici une radiographie de votre jambe.
2. این هم یک رادیوگرافی از پای شما.
2
تجزیه و تحلیل
تصاویر
کلمات نزدیک
radiodiffuser
radiocassette
radioactivité
radioactif
radio-réveil
radiologue
radiophonique
radioscopie
radiothérapie
radis
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان