1 . معتدل کردن 2 . آرام کردن 3 . (فلز) باز پخت کردن 4 . معتدل شدن
[فعل]

radoucir

/ʁadusˈiʁ/
فعل گذرا
[گذشته کامل: radouci] [حالت وصفی: radoucissant] [فعل کمکی: avoir ]

1 معتدل کردن ملایم کردن (آب و هوا)

  • 1.Le vent d'ouest a radouci les températures.
    1. باد غربی هوا را معتدل کرده است.

2 آرام کردن ملایم کردن

  • 1.Elle radoucit beaucoup le ton qu'elle avait pris dans les précédentes lettres.
    1. او لحنی را که در نامه‌های پیشین داشت بسیار آرام‌تر کرد.

3 (فلز) باز پخت کردن آب دادن (فلز)، آب‌دیده کردن

4 معتدل شدن آرام شدن (se radoucir)

  • 1.Sa voix s'est radoucie.
    1. صدایش آرام شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان