خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (با تیغ) تراشیده
[صفت]
rasé
/ʀɑze/
قابل مقایسه
1
(با تیغ) تراشیده
اصلاح شده
1.Il avait le crâne rasé.
1. او کلهی تراشیده داشت.
2.Il avait les cheveux rasés.
2. او موهایی (با تیغ) تراشیده داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
rasséréner
rassérénant
rassurer
rassurant
rassis
rat
rat de bibliothèque
ratatiner
ratatouille
rate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان