[صفت]

rassis

/ʁasi/
قابل مقایسه
[حالت مونث: rassise] [مذکر قبل از حرف صدادار: rassis] [جمع مونث: rassises] [جمع مذکر: rassis]

1 بیات (نان) مانده

  • 1.Après trois semaines, le pain est devenu rassis.
    1. بعد از سه هفته نان بیات شده است.
  • 2.Les Français n'aiment pas beaucoup le pain rassis.
    2. فرانسوی‌ها خیلی نان بیات دوست ندارند.

2 آرام متین، معقول

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان