1 . به عقب رفتن 2 . عقب‌نشینی کردن 3 . فروکش کردن 4 . به عقب بردن 5 . عقب انداختن 6 . دنده عقب گرفتن
[فعل]

reculer

/ʁəkyle/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: reculé] [حالت وصفی: reculant] [فعل کمکی: avoir ]

1 به عقب رفتن

  • 1.Cet âne refuse d'avancer et même de reculer.
    1. این خر از جلو رفتن و حتی از به عقب رفتن امتناع می‌کند [خودداری می‌کند].
  • 2.Elle a reculé en voyant le serpent.
    2. او با دیدن مار به عقب رفت.
reculer de quelques pas
چند قدم به عقب رفتن

2 عقب‌نشینی کردن تسلیم شدن،جا زدن، شانه خالی کردن

  • 1.On s'était trop avancé pour reculer.
    1. برای عقب نشینی کردن بسیار پیش رفته بودیم.
reculer devant le danger/la difficulté...
در برابر خطری/مشکلی...شانه خالی کردن
  • Ne pas reculez devant les pires mensonges.
    در برابر بدترین دروغ‌ها شانه خالی نکنید.

3 فروکش کردن کم شدن، کاهش یافتن

  • 1.L'épidémie a reculé.
    1. بیماری مسری فروکش کرد.

4 به عقب بردن عقب کشیدن

reculer une meuble/un objet...
صندلی/وسیله‌ای...را به عقب بردن
  • Reculez un peu votre chaise.
    کمی صندلیتان را عقب ببرید.

5 عقب انداختن به تعویق انداختن

Reculer une décision/une date...
تصمیمی/تاریخی را... به تعویق انداختن
  • Ils ont reculé la date du spectacle.
    آنها تاریخ نمایش را به تعویق انداختند.

6 دنده عقب گرفتن

  • 1.J’ai reculé pour laisser passer le camion.
    1. دنده عقب گرفتم تا کامیون رد شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان