خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازتاب
[اسم]
le reflet
/ʀ(ə)flɛ/
قابل شمارش
مذکر
1
بازتاب
انعکاس
1.J'ai vu mon reflet dans le miroir.
1. من بازتابم را در آینه دیدم.
2.Reflet de la personnalité.
2. بازتاب شخصیتی.
تصاویر
کلمات نزدیک
refermer
refaire
redémarrer
redynamiser
redresseur
refluer
reflux
refléter
refonte
reforestation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان