خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . راهبه
2 . نان خامهای
[اسم]
la religieuse
/ʁəliʒjøz/
قابل شمارش
مونث
1
راهبه
1.Cette religieuse sortait rarement du couvent.
1. این راهبه به ندرت از صومعه بیرون میرفت.
2.Vous vouliez devenir religieuse.
2. شما میخواستید راهبه بشوید.
2
نان خامهای
شیرینی خامهای
تصاویر
کلمات نزدیک
relier
relief
relevé
relever
relent
religieusement
religieux
religion
reliquaire
reliquat
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان