خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مذهبی
2 . روحانی (بخصوص مسیحی)
[صفت]
religieux
/ʀ(ə)liʒjø/
قابل مقایسه
[حالت مونث: religieuse]
[جمع مونث: religieuses]
[جمع مذکر: religieux]
1
مذهبی
دینی
1.Ici c'est un pays religieux.
1. اینجا کشوری مذهبی است.
2.La plupart des édifices religieux sont détruits à cause de cette guerre.
2. اثر بناهای مذهبی به دلیل این جنگ ویران شدهاند.
[اسم]
le religieux
/ʀ(ə)liʒjø/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: religieux]
[مونث: religieuse]
2
روحانی (بخصوص مسیحی)
کشیش
1.Seuls les religieux sont admis dans ce conclave.
1. فقط روحانیها در این انجمن کاردینالها پذیرفته شده هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
religieusement
religieuse
relier
relief
relevé
religion
reliquaire
reliquat
relique
relire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان