1.
Je repasse tous mes vêtements pour qu'ils n'aient pas de plis.
1.
من تمام لباسهایم را اتو میکنم برای اینکه چروکی نداشته باشند.
2.
Laisse-moi repasser ta chemise, j'ai un nouveau fer.
2.
اجازه بده پیراهنت را اتو کنم، من یک اتوی جدید دارم [خریدم].
2
دوباره گذراندن
repasser un examen/un concours...
امتحانی/رقابتی... را دوباره گذراندن
Elle doit repasser son examen de maths.
او باید امتحان ریاضیاش را دوباره بگذراند.
3
دوباره برگشتن
دوباره سری زدن
مترادف و متضاد
revenir
1.Je repasserai à la maison avant 18 heures.
1.
قبل از ساعت 6 به خانه برخواهم گشت.
2.Je repasserai demain.
2.
فردا دوباره سری میزنم.
4
دوباره نشان دادن
دوباره نمایش دادن
Repasser un film
فیلمی را دوباره نمایش دادن
5
تیز کردن (تیغه)
repasser la lame
تیغه را تیز کردن
repasser la lame de son rasoir sur un cuir
لبه تیغ خود را روی چرم تیز کردن
6
بازبینی کردن
مرور کردن، بررسی کردن
مترادف و متضاد
réviser
revoir
repasser son leçon/examen...
درسی/امتحانی... را مرور کردن
repasser mentalement ses leçons
درسهایش را در ذهن مرور کردن
7
(چیزی را به کسی) دادن
(چیزی را به کسی) دوباره دادن
repasser quelqu'un quelque chose
به کسی چیزی را دادن
repasse-moi le pain.
نان را به من بده.
فعل repasser در اینجا زمانی به کار میرود که چیزی را از کسی میخواهیم که آن شی در دسترس است. برای مثال دادن نمک از سر میز. پس در اینجا به معنی دادن و آوردن ندارد.