خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . احترام
2 . رعایت
[اسم]
le respect
/ʀɛspɛ/
قابل شمارش
مذکر
1
احترام
1.Elle traite toujours les gens avec respect et courtoisie.
1. او همیشه با ادب و احترام با مردم رفتار میکند.
2.Il n'a jamais eu beaucoup de respect pour les traditions.
2. او هیچوقت احترام زیادی برای سنتها قائل نبوده است.
2
رعایت
توجه
1.Le respect des droits de l'homme est important.
1. رعایت حقوق بشر مهم است.
2.Le respect des règles de sécurité est contrôlé par deux salariés.
2. رعایت قوانین امنیتی توسط دو مامور کنترل میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
rescousse
rescapé
rer
requête
requérir
respect mutuel
respectabilité
respectable
respecter
respecter le rythme de sommeil
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان