[فعل]

respecter

/ʀɛspɛkte/
فعل گذرا
[گذشته کامل: respecté] [حالت وصفی: respectant] [فعل کمکی: avoir ]

1 احترام گذاشتن رعایت کردن

respecter quelqu'un
به کسی احترام گذاشتن
  • Tout le monde le respecte.
    همه به او احترام می‌گذارند.
respecter quelque chose
چیزی را رعایت کردن
  • 1. Les enfants doivent apprendre à respecter les règles.
    1. بچه‌ها باید یاد بگیرند قوانین را رعایت کنند.
  • 2. Tout le monde doit respecter la loi.
    2. همه باید قانون را رعایت کنند.

2 به خود احترام گذاشتن (se respecter)

  • 1.Une personne qui se respecte n'aurait pas agi ainsi.
    1. کسی که به خودش احترام می‌گذارد نباید اینطور رفتار کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان