Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . به ترتیب
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
respectivement
/ʀɛspɛktivmɑ̃/
غیرقابل مقایسه
1
به ترتیب
1.Mathias et Jean-Marie ont respectivement 2 et 3 frères.
1. "ماتیاس" و "ژان مری" به ترتیب 2 و 3 برادر دارند.
2.Mon fils et ma fille ont respectivement trois et cinq ans.
2. پسرم و دخترم به ترتیب 3 و 5 سال دارند.
تصاویر
کلمات نزدیک
respectif
respecter le rythme de sommeil
respecter
respectable
respectabilité
respectueux
respirable
respiration
respiratoire
respirer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان