خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آبدار (روش پخت)
[صفت]
saignant
/sɛɲɑ̃/
قابل مقایسه
[حالت مونث: saignante]
[جمع مونث: saignantes]
[جمع مذکر: saignants]
1
آبدار (روش پخت)
1.Vous voulez votre steak saignant ou à point ?
1. استیک تان را آبدار می خواهید یا نیمه پخته ؟
تصاویر
کلمات نزدیک
sahara
sagittaire
sagesse
sagement
sage-femme
saignement
saigner
saignée
saillant
saillie
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان