خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مجازات کردن
[فعل]
sanctionner
/sɑ̃ksjɔne/
فعل گذرا
[گذشته کامل: sanctionné]
[حالت وصفی: sanctionnant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
مجازات کردن
تنبیه کردن
1.Le juge a sanctionné le délinquant.
1. قاضی متجاوز را مجازات کرد.
2.Lorsque Benjamin frappe sa sœur, ses parents le sanctionnent sévèrement.
2. هنگامی که "بنجامین" خواهرش را کتک میزند والدینش او را به شدت تنبیه میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
sanction
sanctifier
sanatorium
samuël
samu
sanctuaire
sandale
sandales
sandra
sandrine
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان