خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پاشیدن (آرد، پودر و غیره)
[اسم]
le saupoudrage
/sopudʀaʒ/
قابل شمارش
مذکر
1
پاشیدن (آرد، پودر و غیره)
1.Ce pâtissier préfère le saupoudrage des sucres sur ce gâteau.
1. این قناد پاشیدن شکر روی این کیک را ترجیح میدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
sauna
saumâtre
saumure
saumon
saule
saupoudrer
saur
saut
saut de carp
saut de lune
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان