خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وحشی
2 . وحشیانه
3 . بیتمدن
4 . آدم مردمگریز
[صفت]
sauvage
/sovaʒ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: sauvage]
[مذکر قبل از حرف صدادار: sauvage]
[جمع مونث: sauvages]
[جمع مذکر: sauvages]
1
وحشی
1.Les loups et les ours sont des animaux sauvages.
1. گرگها و خرسها حیواناتی وحشی هستند.
2.Vous pouvez voir toutes sortes d'animaux sauvages dans un zoo.
2. شما میتوانید همه نوع [گونه] حیوان وحشی را در یک باغ وحش ببینید.
2
وحشیانه
1.L'état sauvage
1. حالتی وحشیانه
3
بیتمدن
وحشی، بدوی
1.La vie de l'homme sauvage
1. زندگی انسان بیتمدن
[اسم]
le sauvage
/sovaʒ/
قابل شمارش
مذکر
4
آدم مردمگریز
آدم غیراجتماعی
تصاویر
کلمات نزدیک
sauté de porc
sauté
sautiller
sautillant
sauteuse
sauvagement
sauvageon
sauvagerie
sauve
sauve-qui-peut
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان