Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . وحشیانه
2 . به گونهای بیتمدن
3 . به صورت غیراجتماعی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
sauvagement
/sovaʒmˈɑ̃/
غیرقابل مقایسه
1
وحشیانه
با وحشیگری
1.Il le tua sauvagement.
1. او را وحشیانه کشت.
2
به گونهای بیتمدن
بدوی
1.Il conduit avec ses collègues sauvagement.
1. رفتار او با همکارانش بدوی است.
3
به صورت غیراجتماعی
به شکل مردمگریزانه
1.Il vit sauvagement. Il détèste les gens.
1. او به صورت غیراجتماعی زندگی میکند. از مردم متنفر است.
تصاویر
کلمات نزدیک
sauvage
sauté de porc
sauté
sautiller
sautillant
sauvageon
sauvagerie
sauve
sauve-qui-peut
sauvegarde
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان