[قید]

sauvagement

/sovaʒmˈɑ̃/
غیرقابل مقایسه

1 وحشیانه با وحشی‌گری

  • 1.Il le tua sauvagement.
    1. او را وحشیانه کشت.

2 به گونه‌ای بی‌تمدن بدوی

  • 1.Il conduit avec ses collègues sauvagement.
    1. رفتار او با همکارانش بدوی است.

3 به صورت غیراجتماعی به شکل مردم‌گریزانه

  • 1.Il vit sauvagement. Il détèste les gens.
    1. او به صورت غیراجتماعی زندگی می‌کند. از مردم متنفر است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان