خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به نظر رسیدن
[فعل]
sembler
/sɑ̃ble/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: semblé]
[حالت وصفی: semblant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
به نظر رسیدن
به نظر آمدن
مترادف و متضاد
paraître
sembler solide/préoccupé...
سرسخت/مشغول... به نظر رسیدن
1. Il semble nécessaire d'intervenir.
1. به نظر میرسد لازم است که به حرف بیایید.
2. Le petit garçon bâille beaucoup, il semble fatigué.
2. پسر کوچک خیلی خمیازه میکشد، او خسته به نظر میرسد.
3. Suzanne doit être malade, elle ne semble pas en forme.
3. سوزان باید مریض باشد، او به نظر سرحال نمیآید.
sembler faire quelque chose
انجام کاری به نظر رسیدن [انگار کاری کردن]
1. Il semble vouloir le faire.
1. بهنظر میرسد میخواهد انجامش بدهد.
2. Les négociations semblent progresser.
2. مذاکرات انگار پیش میروند.
3. Vous semblez oublier que vous devez partir.
3. انگار فراموش کردید که باید بروید.
me semble-t-il
به نظرم
Personne, me semble-t-il, n'avait jamais émis une telle critique.
به نظرم هیچکس این چنین نقدی نکرده بود.
Que vous en semble ?
چه به نظرتان میآید؟ [چه فکر میکنید؟]
تصاویر
کلمات نزدیک
semblant
semblable
semaine
semailles
selon
semelle
semence
semer
semestre
semestriel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان