خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حساس
2 . (قشر) آسیب پذیر
[صفت]
sensible
/sɑ̃sibl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: sensible]
[جمع مونث: sensibles]
[جمع مذکر: sensibles]
1
حساس
مهربان
1.Ce film est déconseillé aux personnes sensibles.
1. این فیلم برای افراد حساس پیشنهاد نمیشود.
2.Jésus était un homme sensible.
2. (حضرت) "عیسی" مرد مهربانی بود.
3.Sam à l'air d'être un mec sensible.
3. "سام" مرد مهربانی به نظر میرسد.
2
(قشر) آسیب پذیر
فقیر
1.C'est un quartier sensible.
1. این یک محله فقیر (نشین) است.
2.Ils habitent dans les banlieues sensibles.
2. آنها در حومههای فقیر (نشین) زندگی میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
sensibilité
sensibilisé
sensibiliser
sensibilisation
sensationnel
sensiblement
sensiblerie
sensitif
sensoriel
sensualité
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان