خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرنگ
[اسم]
la seringue
/s(ə)ʀɛ̃g/
قابل شمارش
مونث
1
سرنگ
1.À l'aide d'une seringue le docteur fait une piqûre au malade.
1. به کمک یک سرنگ دکتر به روی بیمار تزریق انجام میدهد.
2.Seringue à injections.
2. سرنگ به منظور تزریق.
تصاویر
کلمات نزدیک
seriner
serin
sergent
serge gainsbourg
serf
serment
sermon
sermonner
serpe
serpent
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان