خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فقط
[قید]
seulement
/sœl.mɑ̃/
غیرقابل مقایسه
1
فقط
تنها
1.Il a trois filles et seulement un fils.
1. او سه دختر و فقط یک پسر دارد.
2.Il consent, seulement il demande des garanties.
2. موافق است؛ (اما) فقط دنبال ضمانت است.
3.Il y a seulement deux votes possibles à un référendum.
3. فقط دو رای ممکن در یک رفراندوم وجود دارد.
non seulement ... mais aussi
نهتنها... بلکه هم
Non seulement il a plu, mais aussi il a fait froid.
نهتنها باران بارید، بلکه هوا سرد هم شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
seul
seuil
set
session
ses
sevrage
sevrer
sexagénaire
sexe
sexiste
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان