خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . میمون
2 . آدم میمون (زشت)
3 . مقلد
[اسم]
le singe
/sɛ̃ʒ/
قابل شمارش
مذکر
1
میمون
1.Le petit singe agile a grimpé l'arbre sans effort.
1. میمون کوچک چابک بدون تلاش از درخت بالا رفت.
2.Le singe saute de branche en branche.
2. میمون از شاخهای به شاخهای میپرد.
2
آدم میمون (زشت)
1.Elles m'ont alors montré l'enfant. – Quel petit singe !
1. آنها بچه را نشانم دادند. - چه بچه زشتی!
[صفت]
singe
/sɛ̃ʒ/
قابل مقایسه
3
مقلد
1.Peuple singe du maître
1. آدمهای مقلد استاد
تصاویر
کلمات نزدیک
singapour
sincérité
sincèrement
sincère
simultanément
singer
singeries
single
singulariser
singularité
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان